سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  osame sadeghi[0]


قرآن کتاب هدایت است و آیات آن که از جنس نور است باعث نورانی شدن دل و رسیدن به منشا حق و حقیقت است.سعی می کنم بدین وسیله یک قدم در راه او بردارم شاید مورد عنایتش قرار بگیرم. اللَّهُ نُورُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکَوةٍ فِیهَا مِصبَاحٌ الْمِصبَاحُ فى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنهَا کَوْکَبٌ دُرِّىُّ یُوقَدُ مِن شجَرَةٍ مُّبَرَکةٍ زَیْتُونَةٍ لا شرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتهَا یُضى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسسهُ نَارٌ نُّورٌ عَلى نُورٍ یهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشاءُ وَ یَضرِب اللَّهُ الاَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیمٌ خداوند نور آسمانها و زمین است ، مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ، این چراغ با روغنى افروخته مى شود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى (آنچنان روغنش ‍ صاف و خالص است که ) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود، نورى است بر فراز نور، و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند و خداوند به هر چیزى آگاه است سوگند به نفس آدمی و آنکه او راساخته و پرداخته کرده است،سپس به او گناه و تقوا را الهام کرده است،کسی رستگار و کامیاب می گردد که نفس خویش را پاکیزه دارد و کسی ناکام می گردد که نفس خویش را (به معاصی) بیالاید" قرآن کریم سوره شمس آیه ××10التماس دعا××
ویرایش
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
آرشیو مطالب
دانشنامه سوره ها
ابر برچسب ها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :1
کل بازدید :9236
تعداد کل یاد داشت ها : 17
آخرین بازدید : 103/9/7    ساعت : 1:19 ع
امکانات دیگر

بعد از پیامبر(ص) به این ذکر بچسبید!

وقت‌هایی که روحم درد می‌کند از دست هیچکس کاری ساخته نیست. حتی اگر  "خندوانه"ی رامبد دوست‌داشتنی باشد. رگ خواب دلم اما دستم آمده، می‌دانم باید بیایم به سیاحت گل‌واژه‌های کلامت و دلم را بسپارم به دست آیه‌های کتابت. 

نویسنده: شکوری _ شبکه تخصصی قرآن تبیان

دعا

 

لمیده‌ام روی کاناپه و بی‌هدف کانال‌های تلویزیون را جستجو می‌کنم:
- خبرها حاکی از وقوع فاجعه انسانی در یمن است. جان هزاران زن و کودک یمنی در معرض خط جدی قرار گرفته است. کمیته بین المللی صلیب سرخ روز شنبه خواستار توقف فوری ...
قلبم تیر می‌کشد و بی‌اختیار دستم می‌رود روی دکمه عدد 3 کنترل:
- گل‌محمدی: جواب بی‎عدالتی‌ها را می‌دهیم. سرمربی ذوب‌آهن معتقد است اعضای سازمان لیگ برای زمان دیدار فینال یک طرفه رای دادند و اگر...
پیش‌دستی می‌کنم و قبل از اینکه این دعواهای سریالی فوتبال برود روی اعصابم، کانال را عوض می‌کنم:
- دُوَّ دُوَّ دُوَّ ، بوم بوم بوم، یه روز خوبه می‌آییم بی‌بهونه، آروم آروم که خنده جا نمونه، یه حرف‌هایی داریم شنیدنیه ...
همیشه همینطور است. وقت‌هایی که روحم درد می‌کند از دست هیچکس کاری ساخته نیست. حتی  اگر "خندوانه" رامبد دوست‌داشتنی باشد. رگ خواب دلم اما دستم آمده، می‌دانم این جور وقت‌ها باید بیایم به سیاحت گلواژه‌های کلامت و مثل همیشه دلم را بسپارم به دست آیه‌های کتابت که: أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(رعد/28)

قرآن را می‌بندم و با اینکه می‌دانم حالت استغفار مهمتر است از ذکر استغفار (درست مثل استعاذه، که لفظ، کفایت نمی‌کند و باید به صورت عملی، پناه آورد به دامن پروردگار) زبان را مترنّم می‌کنم به ذکر شریف استغفار.

وضویی تازه می‌کنم و احرام می‌بندم برای دیدار دلدار که صادق آل محمد درباره‌اش فرمود: خدا در کتابش بر خلق تجلی کرده است لیک، بیشتر مردمان نمی‌بینند این تجلی را.( بحار، ج 89، ص 107)


الان ساعتی است که سر زلف دلم را گره زده‌ام به کتاب عزیزت و در ساحل آرام‌بخش سوره انفال پهلو گرفته‌ام.
وه! چه لحن مهربانانه‌ای دارد این کریمه:
وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ(33/انفال).
(ای رسول ما! مادامی که تو در میانشان هستی، و مادام که استغفار می‌کنند خدا تازیانه عذاب بر گرده‌شان فرود نمی‌آورد.)
دلم می‌رود برای این رابطه‌ تو با رسول آب و آئینه‌ات. چقدر خاطر پیامبر برایت عزیز است! اینقدر که به احترام او حتی قید عذاب دشمنش را هم بزنی چه رسد به عذاب امتش!
و عجیب‌تر اینکه در این حکمی که رانده‌ای، پیامبر را در کفّه‌ای گذاشته‌ای و در کفّه‌ی دیگر استغفار را.
اصلا نمی‌دانم اینطور برداشت کردن‌ها درست هست یا نه؟ به همین خاطر، می‌روم پی تفسیرش، شاید مهر تاییدی بیابم و چیزی!
کتاب‌ها می‌نویسند: امیر اهل ایمان در نهج‌البلاغه‌اش‌ چنین فرمایش کرده:
«دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود، یکی از آن دو برداشته شد پس دیگری را بگیرید و بدان چنگ زنید: اما امانی که برداشته شد رسول خدا (ص) بود. و اما امانی که مانده است آمرزش خواستن است. خدای تعالی فرماید: و خدا آنان را عذاب نمی کند حالی که تو در میان آنانی و خدا عذابشان نمی کند حالی که آمرزش می خواهند.»(ترجمه دکتر شهیدی/حکمت 85).
استناد مولا را به مثابه‌ی مهر تاییدی می‌گیرم بر درستی این برداشت.
نگاهم می‌غلطد به روی تقویم روی میز و بیشتر گُر می‌گیرم، وقتی شمارش معکوس روزهای پایانی ماه خوبت را می‌بینم که دارد مهیای رفتن می‌شود.

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

قرآن را می‌بندم و با اینکه می‌دانم حالت استغفار مهمتر است از ذکر استغفار (درست مثل استعاذه، که لفظ، کفایتت نمی‌کند و باید به صورت عملی، پناه بیاوری به دامن پروردگار) زبان را مترنّم می‌کنم به ذکر شریف استغفار.
استغفر الله و اسئله التوبه، استغفر الله و... که ناگهان، فرکانس صدایی گوش‌نواز، بر طول موج صدایم غالب می‌شود:
"اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم"
مناجات حضرت امیر(ع) است با آوای سماواتی "سماواتی" که می‌پیچد توی فضای خانه.
رد صدا را که از لای پنجره دنبال می‌کنم می‌رسم به ماذنه‌ی مسجد محل.
یاد سحرهای اعتکافِ مسجدِ دانشگاه در ذهنم بال می‌گیرد و پرده‌ای از اشک، چشمانم را می‌پوشاند.
مولا پی‌درپی و بی‌امان از خدا "امان" مسالت می‌کند. و من مانده‌ام که این چه "امان"ی است که امان از حضرتش ربوده است؟!


      

قرآن کریم و سبک زندگی

 

قرآن کریم و سبک زندگی(8)

اصل تعاون و همکاری برای پیشرفت

تاکنون اصل عفاف را که یکی از اصول مهم سبک زندگی قرآنی است، بیان کردیم و تعدادی از آیات مربوط به این اصل را توضیح دادیم. یکی دیگر از اصول بنیادین سبک زندگی قرآنی، اصل تعاون و همکاری برای پیشرفت و تعالی و دوری از هر گونه همکاری با حرکت های واپسگرایانه و ظالمانه است.

دست و گل

 

 قرآن کریم درباره این موضوع در سوره مائده که آخرین سوره مفصل نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) است و مردم را به وفای به عهد و نگه داشتن انواع پیمان های صحیح دعوت می کند، به مومنان دستور می دهد که:

 « ...وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی البِرّ وَالتَّقوی وَ لا تَعاونُوا عَلَی الاِثمِ والعُدوانِ وَاتَّقُوالله َ اِنَّ الله َ شَدیدُالعِقابِ؛ و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون و همکاری کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدی همکاری نکنید و از خدا پروا کنید که مجازاتش شدید است.» (مائده/2)

 خداوند در این آیه شریفه دستوری می دهد که دامنه آن روابط و همکاری های اجتماعی اعم از بین الاسلامی و بین المللی را در بر می گیرد و مشی و چارچوب تعامل و همکاری های اجتماعی مسلمانان را بنیان می نهد. به بیان دیگر این آیه شریفه، بنیاد همکاری مسلمانان برای ایجاد یک زندگی سعادتمند و تمدن معنوی و متعالی را متذکر می شود و به مسلمانان دستور می دهد که مبنای هر گونه همکاری و تعاون اجتماعی آنان باید بر پایه «برّ» و «تقوا» و نه «گناه» و «عدوان» و تجاوز به حقوق دیگران باشد. بر این اساس، این آیه مبنا و چارچوب مشروعیت هر گونه تشکل و حرکت جمعی را «برّ» و «تقوا» می داند.

 علامه طباطبایی در توضیح معنای «برّ» و «تقوا» می نویسد که خداوند در قرآن «برّ» را به ایمان و احسان در عبادات و معاملات تفسیر کرده و در آیه 177 سوره بقره آن جا که می فرماید: «و لکن البرّ من آمن بالله والیوم الاخر» به آن پرداخته است. تقوا نیز عبارت است از مراقبت از امر و نهی خدا. بنابراین تعاون بر «برّ و تقوا» به معنای اجتماع و گردآمدن بر مبنای ایمان و عمل صالح ناشی از تقوا و پرهیزگاری است. در حقیقت این آیه صلاح و تقوای اجتماعی را بیان می کند.

 تفسیر نمونه هم با بیان این که آیه شریفه بیانگر یک اصل کلی اسلامی است که سراسر مسائل اجتماعی، حقوقی، اخلاقی و سیاسی را در بر می گیرد، می نویسد: طبق این اصل، مسلمانان موظفند در کارهای نیک تعاون و همکاری کنند ولی همکاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است. هر چند انجام دهنده آن دوست نزدیک یا برادر انسان باشد. بنابراین آیه شریفه این قانون جاهلی را که «برادر یا دوست و هم پیمانت را یاری کن خواه ظالم باشد یا مظلوم»، رد می کند و همکاری را تنها در چارچوب «دعوت به نیکی ها و یا در مبارزه با بدی ها» مشروع و جایز می داند. از این رو در فقه اسلامی با استفاده از این آیه شریفه پاره ای از معاملات و قراردادها که جنبه کمک به گناه دارد، تحریم شده است. مانند: فروش اسلحه به دشمنان حق و عدالت، اجاره دادن محل کسب و کار برای معاملات نامشروع و اعمال خلاف شرع و.... هم چنین بر اساس آن همکاری با افراد ستمگر و متجاوز در هر گروه و طبقه ای تحریم شده است

اصل وفای به عهد

وفای به عهد و پیمان اعم از پیمان های فردی، اجتماعی، دولتی یا عمومی، بین الاسلامی یا بین المللی، از اصول اساسی سبک زندگی قرآنی است که خداوند در آیات متعدد قرآن بر آن بسیار تاکید کرده و وفای به عقد و عهد را به طور مطلق واجب شمرده است. با وجود تاکید قرآن کریم بر اهمیت وفای به عهد و در حالی که قانون مداری و عمل به قانون و وظایف قانونی و نقض نکردن آن، از مصادیق روشن وفای به عهد و عقد است، متاسفانه در جامعه ما این اصل، گاه مورد بی توجهی قرار می گیرد و نزد برخی افراد دورزدن یا عبور از قانون، فراست و زرنگی تلقی می شود و قانون مداری و حرکت در مسیر نظم قانونی، سادگی و عقب ماندگی به شمار می رود.

قرآن کریم وفای به عهد و پیمان را از صفات حسنه و نیکوی ابرار می داند و می فرماید: «والموفون بعهدهم اذا عاهدوا؛ ابرار کسانی هستند که به عهد خود وفا می کنند وقتی که عهد می بندند» (بقره /177) و یا در آیه ای دیگر می فرماید: «و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا؛ و به پیمان وفا کنید که پیمان خود مسئولیت آور است.» (اسرا/34)، افزون بر این آیات، در اولین آیه سوره مائده اصل وفای به همه عهد و پیمان ها را بیان می کند و می فرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوُا اَوفُوا بِالعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمان ها و قراردادها وفا کنید.»

عقد در لغت به معنای بستن و گره زدن چیزی به چیز دیگر است به طوری که به خودی خود از یکدیگر جدا نشوند، مانند گره خوردن دو طناب به یکدیگر. سپس این کلمه که در معنای گره زدن دو چیز محسوس به یکدیگر به کار می رفته، در امور معنوی و غیرمحسوس نیز به کار رفته است. مانند پیمان های میان انسان ها یا میان انسان با خداوند. چون اثری که در گره زدن هست، در این پیمان ها نیز هست و آن اثر عبارت است از لزوم آن پیمان و التزام به آن.

دامنه و گستره عقد

در میان مفسران این بحث مطرح شده است که مقصود از «العقود» در آیه شریفه چیست؟ و عهد با عقد چه نسبتی دارد؟ علامه طباطبایی عقد را با عهد یکی می داند و «العقود» را شامل همه پیمان های الهی و دینی و بشری می شمارد و می نویسد: این کلمه شامل ارکان دین و اجزای آن چون توحید و نبوت و معاد و دیگر اصول عقاید و اعمال عبادی و احکام تاسیسی و امضایی می شود. آن گاه دیدگاه کسانی را که مقصود از آن را عقود معاملاتی و بشری، یا پیمان های نظامی جاهلی دانسته اند، رد می کند و می افزاید: ظاهر آیه که جمع با الف و لام است، عمومیت را می رساند.

 آیت ا... جوادی هم عمومیت و اطلاق عقد را از آیه برداشت می کند و می نویسد: با توجه به اطلاق عقد و عهد بر همه پیمان های دینی برقرار شده میان خدا و بندگانش، «اوفوا بالعقود» عمومیت و اطلاق دارد، به ویژه آن که جمع دارای الف و لام است. این عمومیت و اطلاق همه احکام فقهی و حقوقی، اعم از فردی و اجتماعی را در بر می گیرد.وی در عین حال نسبت عهد و عقد را عموم و خصوص مطلق می داند و معتقد است: هر عقدی عهد است ولی هر عهدی عقد نیست.

 تفسیر نمونه هم با بیان این که طبق تصریح جمعی از فقها و مفسران، «عقد» مفهومی محدودتر از «عهد» دارد و به پیمان هایی گفته می شود که استحکام کافی دارد؛ مفهوم عقد را فراگیر می داند و می نویسد: «با توجه به این که «العقود» به اصطلاح جمع محلّی به الف و لام است و مفید عموم می باشد و جمله نیز کاملاً مطلق است، آیه شریفه دلیل بر وجوب وفا به تمام پیمان هایی است که میان افراد انسان با یکدیگر و یا افراد انسان با خدا، به طور محکم بسته می شود و به این ترتیب تمام پیمان های الهی و انسانی و پیمان های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تجاری و زناشویی و مانند آن را در بر می گیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد که به تمام جنبه های زندگی انسان اعم از عقیده و عمل ناظر است.»

وفای به عهد جزو احکام بین المللی اسلام است

نکته دیگری که در این جا کم و بیش مورد اشاره قرار گرفته این است که وفای به عقد به چه معناست؟ آیت ا... جوادی آملی در پاسخ به این سوال می نویسد: وفای به عقد یعنی حفظ مقتضیات آن و زیر پا نگذاشتن مقتضیات است.

وی در ادامه با بیان این که قرآن کریم بر وفای به عقد و عهد بسیار تاکید می کند و آن را از احکام بین المللی اسلام می داند، می افزاید: هرگاه انسان عقدی می بندد خواه با شخص یا دولتی، چه با مسلمان یا کافر، وفای به این عقد واجب است و نقض آن حرام. از این رو خدا مشرکان پیمان شکن را سرزنش می کند و به مسلمان ها نیز دستور می دهد به عقدشان با مشرکانی که اهل استقامت و وفای به عقدند، وفادار باشند «فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم؛ پس تا وقتی با شما راست باشند، شما نیز با آنان راست باشید.» (توبه/7) ولی به ستیز با سرکردگان آن ها که پیمان شکن هستند، دستور می دهد و می فرماید: «فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا اَیمان لهم؛ با پیشوایان کفر بجنگید زیرا آنان هیچ پیمان (استواری) ندارند.» (توبه/12)

تعلیل جنگ با سران کفر به این که دارای اَیمان - به فتح همزه- نیستند، به همین دلیل است. 

  


      

قرآن برای مسائل جدید چه جوابی دارد؟

قرآن

یکی از اساسی‌ترین سوالات درباره کتاب خدا این است که آیا کتابی که بیش از 14 قرن نازل شده می‌تواند پاسخگوی سوالات و نیازهای انسان امروزین بوده و مسائل دنیای کنونی را حل کند؟ به تعبیر دیگر قرآنی که گفته می‌شود برای تمام بشریت در همه اعصار آمده است، با آنکه در آن ذکری از این امور نوظهور نرفته است، حکم مسائل و موضوعات جدید چگونه از آن استنباط می‌شود؟

یکی از اساسی‌ترین سوالات درباره کتاب خدا این است که آیا کتابی که بیش از 14 قرن نازل شده می‌تواند پاسخگوی سوالات و نیازهای انسان امروزین بوده و مسائل دنیای کنونی را حل کند؟ به تعبیر دیگر قرآنی که گفته می‌شود برای تمام بشریت در همه اعصار آمده است، با آنکه در آن ذکری از این امور نوظهور نرفته است، حکم مسائل و موضوعات جدید چگونه از آن استنباط می‌شود؟

در پاسخ به این سوال باید گفت از آنجا که قرآن کریم کتاب حیات و رسالت ابد است، خطوط کلی را گفته و بعد جزئیات را هم به وسیله اهل بیت علیهم‌السلام به مردم بازگو کرده است. خداوند، قرآن را به عنوان قانون اساسی تدوین کرده و آنگاه به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است «و أنزلنا إلیک الذّکر لتبین للنّاس ما نزّل إلیهم» (1) بنابراین خداوند تبارک پیغمبر را مبیّن و مفسّر قرآن قرار داده است یعنی علوم قرآنی را به پیغمبر آموخته است.

در مرحله بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله آن علوم قرآنی را به اهل بیت علیهم السلام و همچنین به مردم انتقال داده است. همین انتقال علوم قرآن به اهل بیت است که موجب گشته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آْله در مهم‌ترین سفارش خود بیان کنند که: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» (2) بنابراین از مجموع قرآن و روایاتِ اهل بیت علیهم السلام می‌شود حکم هر حادثه‌ای را بدست آورد.

قرآن

از طرف دیگر، هم قرآن وهم عترت طاهرین علیهم السلام، عقل را به عنوان یکی از منابع قوی دانسته‌اند لذا مطابق این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود «إنّ لله علی الناس حجّتین» (3). اگر عقل چیزی را زیان بار تشخیص داد عمل به آن حرام است اگر عقل چیزی را سودمند و لازم تشخیص داد عمل به او یا واجب است یا مستحب برای اینکه عقل وقتی حجّت خدا شد و به طور قطع چیزی از راه عقل ثابت شد، عمل به او می‌شود شرعی.

با توجه به اینکه قرآن، خطوط کلی را گفته، روایات خطوط جزئی را هم بیان کرده و عقل یکی از حجج خداست از این مجموعه برمی‌آید که انسان تا روز قیامت در کنار سفره دین نشسته است. (4)

پس از این جواب مختصر بیان سابقه تاریخی این شبهه و س?ال آن هم با روایات اهل‌بیت علیهم السلام خالی از لطف نیست.

با مراجعه با منابع روایی در می‌یابیم که همین س?ال به نحوی از امام رضا علیه‌السلام پرسیده شده است که ایشان نیز از قول امام صادق علیه السلام به این مطلب اشاره کردند که این س?ال از ایشان هم پرسیده شده است و معلوم است که این س?ال سابقه طولانی داشته و از حدود 13 قرن قبل مطرح بوده و خدمت اهل‌بیت علیه السلام مطرح می‌شده است.

در س?الی که خدمت امام صادق علیه السلام مطرح شده، آمده است: «أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عَلَی النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً» چه می‌شود که هر چه قرآن را بیشتر تدریس می‌کنند و بیشتر نشر می‌دهند شیرینی قرآن زیادتر می‌شود و کهنه نمی‌شود حضرت فرمودند «فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة» خداوند تبارک تعالی قرآن را برای یک زمان قرار نداد بلکه برای یک ملت هم قرار نداد که ملت‌های دیگر هم نتوانند از آن استفاده کنند پس قرآن در هر زمانی جدید است و نزد هر ملتی‌تر و تازه تا روز قیامت است. (5)

در پایان مناسب است به دو قاعده جری و تطبیق که بیانگر انطباق و شمول آیات قرآن کریم بر همه موضوعات در تمام اعصار است نیز اشاره شود که از امام باقر علیه السلام نقل شده است. تفسیر عیاشی در تبیین این قواعد از آن حضرت نقل کرده است: «ظَهرُهُ تَنزِیلُه وَ بَطنُهُ تَأوِیلُهُ مِنهُم مَا قَد مَضَی وَ مِنهُم مَا لَم یَکُن یَجرِی کَمَا تَجرِی الشَّمسَ وَ القَمَرَ».(6)

این قاعده بیانگر آن است که قرآن مثل خورشید است که در هر زمانی طلوع جدیدی دارد و خورشیدی که امروز طلوع می‌کند خورشید دیروزی نیست و هر لحظه و هر روز نور و حرارت جدیدی به بشر ارائه می‌کند ولی به ظاهر همان خورشید دیروز است ولی نور و حرارت او نور و حرارت دیروز است که در اثر همان انفجاراتی است که در درون خورشید صورت گرفته است. (7)

فرآوری شده توسط حسین عسگری

کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان

 



      

نزول سکینه بر دلهای مؤمنان (تفسیر آیه ی 4 سوره فتح)

  [سوره الفتح (48): آیه 4]
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (4)

ترجمه:
4- او کسى است که سکینه و آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان افزوده شود، لشکر آسمانها و زمین از آن خدا است، و خداوند دانا و حکیم است.

 

 تفسیر در ادامه مطلب...

نزول سکینه بر دلهای مومنان

 

ادامه مطلب...

      
<      1   2