شش صد پیامبر برای هدایت یک قوم!

 

 

 

 

اشاره:

حضرت عیسی (ع) آخرین پیامبری بود که بر قوم بنی اسرائیل فرستاده شد، قومی که ششصد پیامبر خود را کشتند. او سرنوشت عجیبی دارد، به بیت المقدس آمد تا سی و سه سالگی در آن جا ماند و به دعوت مردم آنجا پرداخت و با وعده هایی که خدای تعالی داده بود تشویق نمود. تا آن که یهود به جست وجوی آن جناب پرداخت و در آخر ادعا کرد که او را شکنجه و از میان بر داشته اند. در انجیل لوقا چنین آمده که عیسی در بیت عنیا به آسمان صعود کرد.

 


 

 

در قرآن می خوانیم:

بنی اسرائیل

 ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یمْتَرُونَ(مریم/34)

این است عیسی پسر مریم؛ گفتار حقی که در آن تردید می‌کنند!

 

فرعون می خواست بنی اسرائیل آدم های ترسو، تنبل و تسلیمی باشند. حضرت موسی آمد که قوم را از این ها نجات دهد، متوجه خودشان، مسئوولیت شان و خدایشان کند. هرچند قوم هدایت شدند اما اتفاق دیگری افتاد: بنی اسرائیل کم کم از آن طرف پشت بام افتادند. آن قدر دنیا گرا شدند و آن قدر به خود زندگی رسیدند که دین و معنویت شده بود نردبان رسیدن شان به دنیا.

چند صد سال بعد دین زدگی به اوج رسید؛ دین زدگی بنی اسرائیلی. سال هایی که رومیان بر یهودیان، تنها شاخه ی مانده از دوازده قوم بنی اسرائیل، حکومت می کردند. مالیات زیاد، کشت و کشتار، فساد حکومت، پول دوستی و خودخواهی. زمانه طوری شده بود که فطرت های پاک سردرگم مانده بودند. نه دین مانده از زمانه ی موسی راضی شان می کرد و نه سردرگمی که بی دینی برایشان آورده بود، راحتشان می گذاشت. دین تحریف شده بود. ظهور مسیحا در چنین روزهایی بود. وعده  ی این موعود را موسی در تورات آورده بود ؛ مسیحا نامی است که خدا برای عیسی مریم انتخاب کرده است. مسیح یعنی پاک شده و پاک کننده. پاک شده به دست خدا و پاک کننده به دست خودش. این است مقامی که عیسی دارد.

زکریا از پیامبران خداوند و از نسل موسی بود. زنش باردار نمی شد. این حسرت زکریا بود که آیا از نسل موسی پیامبر دیگری نخواهد آمد؟ گرچه خیلی ها پیامبری زکریا را هم نفی می کردند.

من جبرئیل هستم. از طرف خداوند برای تو پیغامی آورده ام. خداوند فرمود: ای زکریا ما به تو مژده ی پسری می دهیم که نامش یحیی است و تا پیش از این کسی هم  نام او نبوده است. نشانه ی آیه این بود که زکریا تا سه روز نتواند تکلم کند. بعد از پنج ماه همسر زکریا باردار شد. یحیی می آمد تا شرایط را برای ظهور عیسی فراهم کند. 

کثیف ترین شغل در زمان عیسی، باج گیری بود. متی باج گیر رومیان بود. چون عیسی را دید و عیسی او را خواند، متی توبه کرد و از حواریون شد. چون قوم یهود هدایت نشدند، خدای تعالی به درخواست عیسی علیه السلام عده ای از شیطان های آنان را گمراه کنندگان ایشان را مسخ کرد که آیتی باشد برای فریب خوردگان و گمراه شدگان ولی این معجزه هم جز بیشتر شدن طغیان و کفر ایشان اثر نداد

مریم دختر عمران، از کودکی در عبادتگاه زندگی کرده بود. برای یک دختر خیلی سخت بود که این دوری را تحمل کند. اما مریم این را پذیرفته بود. زکریا شوهر خاله ی مریم بود و در دوران رشد او مراقبش بود. مریم چنان پاک بود که بعضی گمان می کردند او همان منجی قوم بنی اسرائیل است. مریم کم کم بزرگ شد. هنوز در عبادتگاه بود و معصومیت و روحانیتی که در چهره اش و رفتارش داشت t زبانزد همه بود. 

بعد از شش ماه که از بارداری همسر زکریا گذشته بود، یکی از فرشتگان خداوند مأمور شد تا در شهر ناصره بر مریم ظاهر شود.

فرشتگان مریم را گفتند : " که خدا تو را به کلمه ای که نامش مسیح بن مریم است بشارت می دهد که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه خداست و سخن گوید با مردم در گهواره آن طور که در بزرگی [سخن می گویند] و او از جمله نیکوکاران است. مریم عرض کرد خدایا چگونه مرا فرزندی تواند بود حال آن که مردی لمس نکرده است مرا. گفت چنین است کار خدا. چون مشیت او به خلقت چیزی قرار گیرد گوید موجود باش و موجود شود.  " آل عمران/47-45

قوم بنی اسرائیل

مریم به مکان دوری رفت، چون درد زایمان در او بالا گرفت به تنه ی نخلی تکیه داد. آرزو می کرد نبود و چنین دردی را تحمل نمی کرد. چشمش بر آسمان بود و منتظر که پروردگارش او را تنها نخواهد گذاشت. غم مخور که پروردگارت پائین پایت نهر آبی قرار داده، تنه درخت را تکان بده تا پی در پی خرمای نورس از بالا بریزد. از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندی چون من خرسند باش اگر از آدمیان کسی را دیدی که حتما خواهی دید، بگو من برای رحمان روزه گرفته ام و به همین جهت امروز با هیچ انسان سخن نمی گویم.

برای زن هیچ چیز بدتر از این نیست که نگاه مردم پاکی دامانش را نشانه رفته باشد. و حال این امتحان بزرگی برای مریم بود که نه تنها باید حرف بدگویان را تحمل می کرد. بلکه، حتی نمی توانست از خودش دفاع کند. تنها اشاره می کرد به کودکش که از او بپرسید.

من بنده ی خدایم، خدا به من کتاب داده و پیامبرم کرده و مرا مبارک در همه احوال ساخته، و به نماز و دادن زکات، مادام که زنده باشم، و به احسان به مادرم سفارشم فرموده و مرا ظالم قرار نداده، و سلام بر من روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده مبعوث می شوم.

عیسی شاهد به حق و عالم به حقیقت، و از شاهدان روز قیامت است. و تبلیغ عیسی شروع شد. .

بخواهید تا به شما داده شود، بجویید تا بیابید، در بزنید تا به روی شما باز شود، زیرا هر که چیزی بخواهد به دست خواهد آورد و هر که بجوید، خواهد یافت. کافی است در بزنید تا در به رویتان باز  شود.

انجیل یعنی بشارت یا خبر خوش. در اصل کتابی است که خداوند به عیسی آموخت. اما انجیل که کتاب مقدس مسیحیان است، روایتی است از سخنان عیسی  و تاریخ زمان او.

دل هایی که آماده ی نفوذ حق شده بودند با ظهور حق، آن را پذیرفتند و دل هایی که با کوچک ترین حق مبارزه می کردند، این بزرگ ترین حق را بزرگ ترین دشمن شمردند.

عیسی علیه السلام به ناچار به بیت المقدس آمد تا سی و سه سالگی در آن جا ماند و به دعوت مردم آنجا پرداخت و با وعده هایی که خدای تعالی داده بود تشویق نمود. تا آن که یهود به جست وجوی آن جناب پرداخت و در آخر ادعا کرد که او را شکنجه و از میان بر داشته اند. در انجیل لوقا چنین آمده که عیسی در بیت عنیا به آسمان صعود کرد
حضرت عیسی ابن مریم

عیسی فهمید بنی اسرائیل از کفر خود دست بر نمی دارند و از سوی دیگر اگر میدان را به دست آن ها بدهد دعوتش باطل و گرفتاری ها بیشتر می شود. برای بقای دعوتش باید طرحی می ریخت و ریخت. باید از آنان یاری می خواست تا دوست از دشمن جدا شود. حواریون حاضر شدند آن جناب را یاری دهند.  شمعون و برادرش اندریاس، یعقوب و برادرش یوحنا، فیلیپ، لوقا، توما، متی، یعقوب، تدی،شمعون و یهودا اسخریوطی که به عیسی خیانت کرد. اینان دوازده شاگرد عیسی بودند که او را در سفرهایش یاری می  کردند.

کثیف ترین شغل در زمان عیسی، باج گیری بود. متی باج گیر رومیان بود. چون عیسی را دید و عیسی او را خواند، متی توبه کرد و از حواریون شد. چون قوم یهود هدایت نشدند، خدای تعالی به درخواست عیسی علیه السلام عده ای از شیطان های آنان را گمراه کنندگان ایشان را مسخ کرد که آیتی باشد برای فریب خوردگان و گمراه شدگان ولی این معجزه هم جز بیشتر شدن طغیان و کفر ایشان اثر نداد.

عیسی علیه السلام به ناچار به بیت المقدس آمد تا سی و سه سالگی در آن جا ماند و به دعوت مردم آنجا پرداخت و با وعده هایی که خدای تعالی داده بود تشویق نمود. تا آن که یهود به جست وجوی آن جناب پرداخت و در آخر ادعا کرد که او را شکنجه و از میان بر داشته اند. در انجیل لوقا چنین آمده که عیسی در بیت عنیا به آسمان صعود کرد.

عیسی آخرین پیامبر این قوم بود. شش صد پیامبر برای هدایت یک قوم! قومی که شش صدمین پیامبر خود را کشته می خواست!

غروب روزی که به عیسی الهام شده بود به آسمان صعود خواهد کرد، همه ی حواریون جمع شده بودند. عیسی برایشان صحبت کرد و رفت. عیسی یارانش را به نقاط مختلف فرستاد تا دین حق را تبلیغ کنند.

پیش از ظهر 3 آوریل سال 33 میلادی پس از تایید حکم اعدام از سوی …پونتیوس پیلاتس زماندار رومی فلسطین کسی مصلوب شد که گمان می کردند عیسی باشد.

 

نتیجه:

عیسی آمد تا نماد صلح و دوستی و محبت و نیکویی باشد. عیسی آمد تا به ما بیاموزد که زندگی راحت به زیادی خوراک و پوشاک نیست. زندگی راحت به روح پاک و عمل به فطرت است. عیسی آمد تا کم ترین کینه ها را بزداید. عیسی آمد تا بیاموزد چگونه باید زیست.